تمامیپروندههای باز دراون خصوص رو کلا بستم!
زمانی که دیدم زلیخا میشم اما اون پیغمبری نیست تا بتواند دیده نابینای منو بینا کنه
تمامیپروندههای باز دراون خصوص رو کلا بستم!
زمانی که دیدم زلیخا میشم اما اون پیغمبری نیست تا بتواند دیده نابینای منو بینا کنه
چرا جواب نمیده واقعا برام جای سوال!
نکنه اختلال شخصیتی داره!
یااینکه توهم بیش از حد امنیتی زده باباحاجی ما اوج امنیت رو دیدیم!
نه یه دلیلی هست خیلی دور ازادب!
این رو دست قند اب پاکی ریخته حداقل اون یه نظری ندارم ارائه میده!
چرا جواب نمیده تو شخصیتش مشکل داره؟
ساغولین یولداشلار
ممنون که همه چی رو با جزئیات گفتین بنظرم حالا بهتر میدونم چیکار کنم یا چی بگم!
خیلی خوشحال شدم که قرار نیست ادم بد ماجرا بشم اما حواسمو با لنز جمع میکنم
راستش قطعا خجالت میکشم اینو میدونم ولی جاه طلبی منو اخر سر میکشه
خیلی ممنون میشه اگه چیزی از قلم بی افته بهم بگین لطفا...
و لطفا کمک کنین تو این قضیه من کار بلد نیستم شما بهتر میتونین اوضاع اداره کنین
موندم از کی بپرسم که از بیمارستان مرخص شد یانه...
همیشه بیشترین اشتیاق من مربوط به کنجکاوی این رفع بشه انچنان مشتاق هم نمیمونم
ولی بعد ازان مشتاق باشم یعنی یه چیزی اون وسط هست
توی قلبم یه خلا سرد رو حس میکنم
خلعی که برام به وجوداورد میدونم تاعمردارم نمیتونم اون خلع رو پرکنم رزهای قرمزو ابی من مگر فراموش شدنی هستند؟!!!
اما وقتی دیدم من نمیتوانم زلیخا باشم که از گریه زیاد کور بشم درواقع میدونم میتونم کور بشم ولی میدونی نکته اصلی ماجرا چیه این جا یوسف بنی وجود ندارد که منو دریابد پس باید برم تا یه کوری بشم که رو دست مردم بمونمکور بشم کی میخواد منو جمع کنه دیده بینای من چقدر خریدار داشت که نابیناش داشته باشه
باید تلاشمو بکنم نشد هم مهم نیست اینکه کی باشه اصلا مهم نیست همین که یه همسفر پیدابشه کافیه
خدا لعنتشون کنه
الان از اون بعضی وقتایی که این بعضی وقتا همیشه هست شده
نمیدونم دقیقا چیکار باید بکنم
خب من به عشق و علاقه این ادم احتیاجی ندارم!علی جانشم هم یکی مثل عزت جان ما میشه فقط میخوام همسفرش باشم!
جدا چیکارکنم نظرشو مثبت کنم من ازاین کارا میخوام انجام بدم که توش اصلا موفق نبودم🤣🤣🤣
اما رفیق جانان واقعا شماها به چی دارین فکر میکنین؟سوگند تو یکی حرف نزن گفتم ازخودت بهم خبر بده نگفتم دست بکار بشی رویاهاتو تحمیل کنی!
اون به یه ادم فلک زده بدبخت و بیچارهای مثل من!
حالا واقعا چیکار کنم ازکجا شروع کنم چجوری شروع کنم یاخدا واقعا چیکار کنم!
دوستان گرامینه خدایی چقدر حال میکنین بااین کاری که دستم دادین
این یارو پیداکردنش از صدرم سختتره
نخواستیم بابا یخورده شماهم کمک کنین
فقط کافیه احساس کنم خوابم میاد
یه مقاومتی دربرابرش میکنم که ایران تو ۸ سال دفاع مقدسش نتونست
گفتم قبل خواب یه سربه اینجا بزنم
درواقع من این جوری به خودم میگم که من حالم خیلی خوبه من یک زن قوی هستم اما درحقیت واقعا برعکس اینه روحم هنوزم درگیر
هنوزم روحم مریض و خستهِ
چرا خسته شدی روح من
کی حالت خوب میشه روحم
منصوره برام تولد گرفت
اما کاش نمیگرفت تبریک تولد مسخره و خنده دار
بهتر بگم امسال دومین تولد در طول عمرم بود که گرفته شد داداشمم برام تولد گرفت اما نمیدونم چرا حال من اینقدر بد بود هیچ دلیل مسخرهای نمیتونستم پیداکنم که برام تولد گرفتن خب که چی!
من خیلی رو تولدم حساسم اما فقط حساسم براش هیچ شورو هیجانی ندارم
از تمامیکسانی که یادشون نیست دیروز تولدم بود سپاسگزارم خوبه بزارین همین جوری تو حال خودم باشم
بااینکه دوست دارم زندگیم تغییر کنه ولی هیچ ازتغییرخوشم نمیاد عادت نداره
میفهمین عادت ندارم
تعداد صفحات : 0